حور دریایی زنور(قسمت5)
Morveren would and must know more about the singing. So she pulled herself up on the shore itself. From there she could see the church and hear the music pouring from its open doors. Nothing would do then but she must peek in and learn for herself who sang so sweetly.
مورورن بايد چيزهايي را در مورد آن آواز مي دانست بنابراين خود را به سمت ساحل كشاند. از آنجا او مي توانست كليسا را ببيند و صداي موسيقي را كه از در باز آن كليسا بيرون مي آمد را بشنود اينبار هيچ اتفاقي نيافتاد اما او بايد مراقب مي بود و مي فهميد چه كسي آن آواز زيبا را مي خواند.
Still, she did not go at once. For, looking behind her, she saw that the tide had begun to ebb and the water pull back from the shore. And she knew that she must go back, too, or be left stranded on the sand like a fish out of water.
او هنوز نرفته بود وقتي به پشت سرش نگريست ديد كه آب دريا شروع به فروكش
كردن نموده و از ساحل به سمت دريا كشيده مي شود. او مي دانست كه اكنون زمان برگشتن است يا بايد برگردد يا همچون ماهي خارج از آب بر روي ماسه هاي ساحل بايد به گل بنشيند
So she dived down beneath the waves, down to the dark sea cave where she lived with her father the king. And there she told Llyr what she had heard.
.بنابراين داخل امواج دريا شيرجه زد و به طرف غار دريايي تاريك با پدرش ، پادشاه حوريهاي دريايي،زندگي مي كرد رفت و در آنجا به لير گفت كه چه چيزي را شنيده است.
Llyr was so old he appeared to be carved of driftwood, and his hair floated out tangled and green, like seaweed. At Morveren's words, he shook that massive head from side to side.
"To hear is enough, my child. To see is too much."
"I must go, Father," she pleaded, "for the music is magic."
"Nay," he answered. "The music is man-made, and it comes from a man's mouth. We people of the sea do not walk on the land of men."
لير پير روي يك الوار تراشيده كه آب آورده بود ايستاده بود و در حاليكه موهاي سبز و پيچيده اش همچون جلبك سبز در آب شناور بود هنگام صحبت كردن مورورن سرش را تكان داد و گفت :فرزندم همان شنيدن فقط كافي است ديدن او كار زيادي دارد ، .او در جواب پدر گفت:«پدر من بايد به خاطر آن موسيقي اي كه مثل معجزه است بايد بروم ». پدر گفت:« نخير ،اين موسيقي را انسان توليد مي كند و از دهان يك انسان بيرون مي آيدما مردم دريا در خشكي انسانها قدم نمي گذاريم.»
این وبلاگ یک وبلاگ آموزشی زبان انگلیسی است که در آن سعی شده از طریق مطالب مختلف گامی جهت آموزش زبان انگلیسی در اين دیار کهن برداریم.